7 سوال مهم که به شما کمک میکنند هدف زندگیتان را بیابید
بسیاری از ما نمیدانیم که دوست داریم با زندگیمان چه کنیم. حتی بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه یا پیدا کردن کار و شروع به کسب درآمد هم ممکن است همچنان پی نبرده باشیم که واقعا چه میخواهیم. پیدا کردن هدف زندگی، مسئلهایست که تقریبا همه در آغاز دوران بزرگسالیشان با آن درگیر میشوند. اما سوالی مثل «هدف زندگی من چیست؟» اینقدر بزرگ است و اینقدر میتواند پاسخهای گسترده و متفاوتی داشته باشد که پرسیدناش خیلیها را دچار سردرگمی یا حتی یاس و ناامیدی میکند. اما هرچقدر هم پیچیده و ترسناک، این سوالیست که هرکسی باید از خودش بپرسد. در روز اول از هفتهی رویداد (با عنوان توسعهی فردی با یافتن علایق) میخواهیم باهم این سوال را سادهتر کنیم و در چند مرحله پاسخاش را بیابیم تا شما هم بتوانید هدف زندگیتان را بیابید.
هرکدام از ما مدتی محدود و نامشخص را روی کرهی زمین سپری میکنیم و در این مدت محدود کارهای زیادی انجام میدهیم. بعضی از این کارها مهماند و تاثیرات مهمی هم دارند و بعضی دیگر عملا فقط برای گذران وقت هستند. اگر بخواهیم سوال اصلیمان را یک مرحله سادهتر کنیم، باید از خود بپرسیم که «در زندگیام چه کار مهمی رامیتوانم انجام دهم؟» به نظر میرسد تشریح و پاسخ دادن به این سوال کمی راحتتر باشد. حالا فکر میکنید برای پیدا کردن این “کار مهم” چه باید بکنید؟ هدفی که دنبالاش هستید قرار نیست با نشستن روی مبل و تفکر درمورد جهان و انسان پیدا شود. باید از خانه بیرون بزنید و هدف زندگیتان را بیابید. باید چیزهای مختلف را امتحان کنید و ببینید نسبت به هرکدام چه حسی دارید.
هفت سوالی که در ادامه میبینید، جوری طراحی شدهاند که پروسهی پیدا کردن هدف را به فرآیندی جالب و سرگرمکننده -یعنی همانطور که باید باشد- تبدیل کنند و در عین حال، کمکی باشند برای شما که در جستوجوی راه درست هستید، تا شاید بتوانید هدف زندگیتان را بیابید.
1- چه نوع سختیهایی را حاضرید تحمل کنید؟
نکتهای که در هیچکدام از کلاسهای دبیرستان و دانشگاه به ما نمیگویند این است که «هیچ چیز همیشه خوب و مساعد نیست و هر مسیری سختیهای خاص خودش را دارد.» رسیدن به هر هدفی نیازمند فداکاریست و درگیر شدن با انواع ناملایمات. پس یکی از سوالات مهمی که باید از خودتان بپرسید، این است که حاضرید چه سختیهایی را تحمل کنید؟ در نهایت، چیزی که باعث میشود بتوانیم کاری که میخواهیم را انجام دهیم، توانایی ما در گذراندن روزهای دشوار و تحمل مشکلات و سختیهاست.
اگر نمیتوانید با واقعیتی به نام شکست کنار بیایید، هیچوقت نخواهید توانست تبدیل به یک کارآفرین موفق شوید. اگر نمیتوانید رد شدن توسط دیگران را تحمل کنید، تبدیل به یک هنرمند نخواهید شد و اگر نتوانید شبهای بیخوابی و ساعتهای کاری طولانی را تحمل کنید، در آینده یک پزشک یا وکیل بهنام نخواهید بود.
از خودتان بپرسید که تحمل چه تجربههای ناخوشآیندی را دارید؟ آیا حاضرید تمام شب را بیدار بمانید و کد بزنید؟ (برنامهنویسی) آیا حاضرید تشکیل خانوادهتان را چند سال عقب بیندازید؟ آیا تحمل انتقادات یا حتی تمسخر دیگران را دارید؟
پاسخ این سوال در انتخاب مسیر آینده واقعا مهم است.
2- کدام ویژگی امروزتان میتواند خود 8سالهتان را به گریه بیندازد؟
هرچقدر که بزرگتر میشویم، رفتهرفته چیزهایی که در دوران کودکی شادمان میکردند را فراموش میکنیم. بدون اینکه دلیلاش را بدانیم یا تغییر خاصی احساس کنیم. مثلا شاید در کودکی هر روز نقاشی میکردهایم. نه برای اینکه کسی آنها را ببیند یا جایزهای دریافت کنیم. تنها هدف، لذتی بوده که از این کار میبردیم. اما هرچقدر که به دوران بزرگسالی نزدیک میشویم، به ما یاد میدهند که به نتایج همهی کارهایمان فکر کنیم و تنها در صورتی دست به عمل بزنیم که کارمان “جایزه” داشته باشد و به خاطر انجاماش به چیز خاصی برسیم.
نکتهی جالب این است که احتمالا اگر به علائق دوران کودکی و نوجوانیمان برگردیم، احتمالا مسیر آینده نیز برایمان بسیار روشنتر خواهد شد. اما ترس از به اندازهی کافی خوب نبودن یا نتیجه نداشتن ما را از این کار بازمیدارد.
اگر خود 8سالهتان از خود فعلی شما بپرسد چرا آن کاری که در کودکی از انجام آن لذت میبردید را دیگر انجام نمیدهید، پاسخی مثل درآمدی ندارد یا خوب بلد نیستم خواهد شنید. و چنین پاسخی احتمالا اشکهایش را درخواهد آورد.
3- چه چیزی باعث میشود غذا خوردن را از یاد ببرید؟
احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده که اینقدر مشغول کاری شدهاید که دقیقهها برایتان تبدیل به ساعت شدهاند و یکهو سرتان را بالا آوردهاید و دیدهاید که نیمهشب رسیده و شما خوردن شام را فراموش کردهاید. در دوران اوج تحقیقات علمی “ایزاک نیوتن” مادرش مجبور بوده با فواصل مشخص به او سر بزند و غذا خوردن را یادآوری کند. چون نیوتن اینقدر در کارش غرق میشده که همه چیز را از یاد میبرده!
ممکن است این کار برای شما نوشتن باشد یا حتی بازیهای کامپیوتری! به هر حال باید این کار را پیدا کنید و از آن در ساختن مسیر زندگی و شغلتان استفاده کنید.
4- چطور میتوانید خودتان را بهتر خجالتزده کنید؟
برای اینکه در نهایت در انجام کاری بسیار خوب باشید، باید بپذیرید که انجام آن کار را شروع کنید و درموردش یاد بگیرید. این یعنی در ابتدای کار اصلا خوب نخواهید بود و احتمالا از عملکردتان خجالتزده خواهید شد. شاید همین مسئله باعث شود اصلا یادگیری را شروع نکنید. اما باید بدانید که اگر حاضر نباشید حس یک تازهکار را تجربه کنید، هیچوقت حس یک حرفهای را هم نخواهید داشت.
شاید همین حالا ایدهای در ذهنتان هست که میخواهید آن را عملی کنید. شاید چند سال است که این ایده را داشتهاید اما هیچوقت برای عملی شدناش دست به کار نشدهاید. اگر دلیلتان برای شروع نکردن چیزیست شبیه به «خانوادهام برای من مهمتر است و فعلا میخواهم با آنها وقت بگذرانم و در نتیجه برای شروع کار جدید زمان ندارم»، مشکلی نیست ولی اگر با خودتان فکر میکنید که «اگر شکست بخورم مردم چه میگویند؟» باید نگرشتان را تغییر دهید. تمام چیزهای فوقالعاده -همانطوری که از اسمشان معلوم است- از نگرشهای عادی فراترند و برای رسیدن به آنها باید متفاوت فکر کرد.
خجالتزده شدن بخشی از مسیر رسیدن به موفقیت است. بخشی که باید آن را بپذیرید. تصمیم بگیرید که چه چیزهایی ارزش این خجالت و ترس درونی را دارند.
5- چطور میخواهید دنیا را نجات دهید؟
اگر این اواخر نگاهی به اخبار انداخته باشید، احتمالا میدانید که وضعیت دنیا مساعد نیست. مشکلات زیادی در جهان وجود دارند که منتظر حل شدن هستند.
خبر خوب این است که شما گزینههای زیادی دارید! یک مشکل که حل شدناش برایتان مهم است را انتخاب کنید و دست به کار شوید. یک مسئلهی اقتصادی، آموزشی، اجتماعی یا هر مشکل دیگری میتواند موضوع فعالیت شما باشد. طبیعتا قرار نیست به تنهایی دنیا را نجات دهید. اما همین که احساس کنید در حال ایجاد تغییر هستید، کافیست. این حس را نمیشود با هیچ چیز عوض کرد.
6- اگر مجبور شوید تمام روز از خانه بیرون باشید، کجا میروید و چه میکنید؟
دلیل عدم تحرک برای خیلیها فقط تنبلی و عادت است. بسیاری از ما به سادگی در روتینهای روزانهمان غرق میشویم و از نشستن روی مبل و وقت گذراندن با تماشای تلویزیون لذت میبریم.
چیزی که خیلیها نمیدانند این است که علاقه و اشتیاق در نتیجهی کارهای مختلف به وجود میآید، نه برعکس. قبل از اینکه چیزی را تجربه کنید، نمیتوانید واقعا به آن علاقهمند باشید. پیدا کردن علائق واقعی یک فرآینده طولانی از آزمون و خطاست.
از خودتان بپرسید که اگر یک نفر با اسلحه تهدیدتان کند و نگذارد برای کاری به جز خواب شبانه در خانه باشید، در طول روز چه کار میکنید و کجا میروید. برای سادهتر شدن قضیه فرض کنید هیچ کافهای در سطح شهر وجود ندارد که بتوانید در آن بنشینید و تمام روز شبکههای اجتماعیتان را چک کنید.
شاید بخواهید در یک کلاس رقص شرکت کنید، پرواز با پاراگلایدر را یاد بگیرید، یک سیستم آبیاری جدید اختراع کنید که بازدهی محصولات کشاورزی را چند برابر کند و گرسنگی در آفریقا را از بین ببرد! مرزی وجود ندارد…
سعی کنید لیستی از این کارها تهیه کنید و بعد واقعا انجامشان دهید.
7- اگر قرار باشد دقیقا یک سال دیگر بمیرید، چه کار میکنید؟ دوست دارید چطور در یادها بمانید؟
احتمالا شما هم مثل خیلیهای دیگر فکر کردن درمورد مرگ را دوست ندارید. اما تصور مرگ میتواند فایدههای زیادی داشته باشد! مثل پیدا کردن چیزهایی که واقعا مهماند و چیزهایی که در حد یک حواسپرتی یا صرفا وقتگذرانیاند. البته هیچکس نمیتواند و نباید این حواسپرتیها را کاملا حذف کند. اما پیدا کردن جواب این سوال که دوست دارید چطور در یادها بمانید، میتواند کمک بزرگی در پیدا کردن مسیر و هدف زندگی باشد.
حتی میتوانید از خودتان بپرسید در آگهی ترحیم و روی سنگ قبرتان چه خواهند نوشت یا در مراسم خاکسپاریتان چه خواهند گفت. فکر کردن به این سوالات، مهمترین ارزشهای زندگی شما را برایتان روشن خواهد کرد.
با فکر کردن به این 7 سوال، چیزهایی که واقعا برایتان مهم هستند را پیدا خواهید کرد. و همین چیزهای مهم، هدف و مسیر زندگی شما را تعیین خواهند کرد. هدف زندگیتان را بیابید…
نظرات بازدیدکنندگان
خیلی مطلب مهم و اثرگذاری بود . آفرین .