سمینار را فراموش کن؛ به «سمیناهار» برو!
اول
احتمالاً برای خیلی از ما کنفرانس و همایش و سمینار، فرصتی است برای نشستن پای صحبت سخنرانانی که قرار است حرفهای مهم و به دردبخور بزنند و شرکت در این رویدادها، میتواند یادگیری چیزهایی را برای ما در پی داشته باشد.
اما این تمام ماجرا نیست و اگرچه مهم است، اما شاید لازم باشد به اتفاق مهم دیگری هم توجه کنیم که میتواند چه بسا مهمتر از اتفاق اول -یعنی یادگیری چیزهای جدید- باشد و آن، توسعه شبکه ارتباطات حرفهای است.
بنابراین احتمالا اتفاقات مهم در رویدادها، نه در هنگام سخنرانیها، بلکه سر میز «ناهار» و در هنگام پذیرایی پیش میآیند، جایی که فرصت تعامل رو در رو و گپ و گفت با دیگران فراهم میشود.
دوم
این روزها، سخن گفتن از اهمیت شبکه ارتباطی و تأثیری که بر کیفیت زندگی ما میتواند داشته باشد یا فرصتهایی که ممکن است برایمان به ارمغان بیاورد، سخنی نو نیست اما تأکید بر اهمیت آن هم پر بیراه نیست. کیفیت روابط ما، بر کیفیت زندگی ما تأثیر میگذارد، کیفیت فرصتهای پیش روی ما را تعیین میکند و سبک زندگی ما را شکل میدهد. با این اوصاف، توجه ویژه داشتن به شبکه ارتباطاتمان و آدمهایی که با آنها در ارتباطیم، اهمیتی انکارناپذیر دارد.
سوم
یکی از راههایی که برای پیدا کردن و برقراری ارتباط با آدمهای باکیفیت وجود دارد، تلاش برای برخورد و آشنایی با افراد بیشتر در موقعیتهای مختلف است؛ چرا که احتمال مواجهه با این آدمهای باکیفیت را افزایش میدهد و فرصت توسعه شبکه ارتباطات شخصی و حرفهای قدرتمند و اثربخش را مهیا میکند. ما هر روز، با افراد بسیاری مواجه میشویم که قطعاً بسیاری از آنها قرار نیست جایی و جایگاهی شاخص و کلیدی در شبکه ارتباطات کلیدی ما داشته باشند اما شبکه ارتباطی گسترهتر، دسترسی به امکانات و فرصتهای بیشتر را برای ما مهیا میکند؛ پس مهم است که تا حد ممکن به توسعه کمی روابط خود با دیگران توجه داشته باشیم.
چهارم
نکته دیگر که علاوه بر توسعه کمی شبکه ارتباطیمان مهم است، تلاش برای حضور در موقعیتهایی است که به لحاظ کیفی نیز امکان مواجهه با آدمهای باکیفیت بیشتری را فراهم میکنند. به همین دلیل است که گاه مهمتر از اینکه مثلاً در کدام رویدادها شرکت میکنیم، باید تصمیم بگیریم که در کدام رویدادها شرکت نکنیم؛ بیشتر از اینکه با چه کسانی ترجیح میدهیم رفاقت داشته باشیم، مهم است که با چه کسانی کمتر رفاقت میکنیم یا اصلاً رفاقت نمیکنیم و…
پنجم
وقتی درباره توسعه شبکه ارتباطات حرفهای حرف میزنیم، فقط درباره تعداد کسانی که ما آنها را میشناسیم، حرف نمیزنیم بلکه موضوع مهم دیگر تعداد کسانی است که ما را میشناسند. بنابراین نه تنها باید تلاش کنیم از طریق آشنایی با افراد جدید، شبکه ارتباطات خود را به لحاظ کمی توسعه دهیم بلکه تلاش برای انجام مجموعه فعالیتهایی که منجر به شناخت بیشتر ما توسط دیگران هم میشوند، مهم است، فعالیتهایی نظیر تولید محتوای مفید و کاربردی در شبکههای اجتماعی، وبلاگنویسی و…
ششم
حالا اگر به بند اول این یادداشت برگردیم، احتمالاً صورت مسأله کمی شفافتر میشود. سؤال اصلی این است که چرا شرکت در رویدادها با هدف توسعه شبکه ارتباطات حرفهای حتی مهمتر از صرف یادگیری در رویدادهاست؟
چون:
ما برآیندی از شبکه ارتباطیمان هستیم!
نوع نگاهمان به زندگی، به دنیا، تفریحاتمان، علاقهمندیهامان و فرصتهایی که با آنها مواجه میشویم، همه و همه برآمده از همین شبکه ارتباطی هستند و رویدادها فرصتی برای ایجاد روابط ضعیف تازه یا تجدید دیدار و تعمیق و تقویت روابط قبلیاند و در نهایت میتوانند امکان توسعه شبکه ارتباطات باکیفیت ما را فراهم کنند.
البته برای توسعه بهتر شبکه ارتباطیمان به واسطه شرکت در رویدادها، لازم است که نخست به چند سوال پاسخ داده باشیم:
- من دقیقا در زندگی شخصی و حرفهای خود در پی چه چیز یا چه چیزهایی هستم؟
- با توجه به پاسخ سوال اول، من با چه کسی یا چه کسانی خوب است یا باید در ارتباط باشم؟
- با توجه به پاسخ دو سوال قبلی، در چه رویدادهایی باید شرکت کنم؟
- با توجه به پاسخم به سؤال اول، بهتر است از چه کسانی دوری کنم یا در کدام رویدادها شرکت نکنم؟
- به چه مهارتهایی برای تعامل بهتر و اثربخشتر با دیگران نیاز دارم؟ تا چه حد واجد این مهارتها هستم؟ و چه طور میتوانم این مهارتها را بهبود ببخشم؟
- چرا دیگران باید علاقهمند به تعامل با من باشند؟ و من چه کمکی به دیگران میتوانم بکنم تا کیفیت زندگی بهتری را تجربه کنند؟
پست مهمان:
نویسنده: محمد نجفی (برگزارکنندهی رویداد بیست تا سی)